خلاصهمدیریت دانش، یعنی در دسترس قرار دادن نظاممند اطلاعات و اندوختههای علمی، یعنی مدیریت فعالیتهای دانشی، یعنی مدیریت اذهان و مستندات، یعنی تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح جهت اشتراک آن، یعنی فرآیندی که سازمانها به واسطهی آن، از داراییهای معنوی و علمی خود ارزش تولید میکنند.
و در نهایت، مدیریت دانش یعنی فرآیند تشخیص، دستیابی، توزیع و نگهداری دانش ضروری برای فعالیت سازمان.
مقدمه
طه/98… وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا
… و دانش او، همه چيز را در بر گرفته است.
طه/98وَ مَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا
و به شما از دانش، جز اندكى داده نشده است.
اگر در قرن هجدهم، دنیا با انقلاب صنعتی متحول شد و صورتبندی جدیدی از رشد و توسعه، پیشرفت و قدرت در جهان شکل گرفت، در آستانهی قرن بیست و یکم نیز انقلاب ارتباطاعات، صورتبندی و شکل جدیدی از ابعاد مختلف زندگی بشر، اعم از رشد، توسعه، سبک زندگی، نگرشها، گرایشها و … را به وجود آورد.
در دهههای اخیر، دستیابی به دانش، زمینهی اصلی قدرت در جهان را رقم زده است؛ بهطوری که به تعبیر مارشال مکلوهان (استاد مرکز مطالعات رسانهای تورنتو و مطرح کنندهی مفهوم دهکدهی جهانی» و جملهی معروف رسانه خود پیام است»):
در دورهای تسلط بر زمین و در دورهای تسلط بر دریا و در دورهای تسلط بر آسمان پایهی قدرت را تشکیل میدادند؛ اما در هزارهی سوم، تسلط به شاهراههای اطلاعاتی، پایههای قدرت را تشکیل میدهند.
به عبارت دیگر، حرکت از قدرت سخت به قدرت نرم، پارادایم دورهی اخیر شناخته میشود.
لذا از این رو، کشورهای جهان از دههی 70 میلادی به این سو، استراتژیهای توسعهی خودشان را به سمت توسعهی تکنولوژیهای اطلاعاتی سوق داده و سرمایهگذاریهای قابل توجهی در این زمینه انجام گرفته است. با این حساب، عصر جدید را میتوان با دو مشخصهی تغییر پارادایم در مفهوم قدرت، به نحوی که قدرت سخت آرام آرام جای خود را به عناصر قدرت نرم داده و همچنین انباشت روز افزون اطلاعات در عرصههای جدید دانشی معرفی کرد.
میتوان گفت که بهطور خلاصه، قرن حاظر، جاییست که اقتصاد دانش یک پدیدهی جهانی در تجارت و دولت میباشد. دورنما تغییر کرده و محیط رقابتی دیگر خطی و یا حتی قابل پیشبینی نیست. بقا و موفقیت بستگی به توانایی سازمان در تطبیق با پویایی تجارت دارد. تغییر همراه با چالش است؛ ولی چندین چالش اساسی باقی میماند؛ از جمله اینکه چگونه دانش در راستای مزیت رقابتی بهکار گرفته میشود؟ چگونه دانش خلق، نگهداری و به اشتراک گذاشته میشود؟ چگونه از فناوری برای تبدیل چالشها به فرصت و فرصتها به سودآوری استفاده میشود؟ و سوالات دیگری از این دست.
از این موارد دور شویم و چند فرض سادهای را در نظر بگیریم. فرض کنید به یک مشکل کاری برمیخورید؛ سپس آن مشکل را به چندین مسئلهی مجزا تقسیم میکنید؛ اما هنوز پاسخ به یکی از سوالاتی که برایتان پیش آمده است را نمیتوانید پیدا کنید. یا فرض سادهتری را در نظر بگیرید. مثلا شرایطی برایتان پیش میآید که مجبور میشوید خبر بدی را به رئیس خود اطلاع دهید؛ اما نمیدانید چگونه بایستی این کار را انجام دهید تا رئیستان کمتر ناراحت شود. و به عبارت کلی، چیزی را نمیدانید و در تلاش هستید تا بدانید و در این میان، یافتن پاسخ هر یک از این سوالات، مستم دانش و تجربهی خاصی است. ممکن است لازم باشد ساعتها در اینترنت و کتابها به دنبال پاسخ بگردید. یا دنبال افرادی باشید که قبل از شما، در چنین شرایطی بودهاند و تحربهای داشته و احتمالا بتوانید پاسخهای مناسبی را نیز پیدا کنید.
اما این همه زحمت به دور از عقل است! لذا نیاز به چیزی احساس میشود تا بتوان در کمترین زمان ممکن، بهترین پاسخها را برای سوال خود پیدا کرد. در این مقاله، قصد داریم در مورد همان حرف بزنیم؛ یعنی مدیریت دانش. اما در ابتدا بایستی کمی دربارهی خود دانش و موارد مربطو به آن حرف بزنیم.
دانش (Knowledge)
دانش، اسم مصدری از واژهی دانستن میباشد؛ که ارتباط نزدیکی با معانی اندیشه، بینش، حکمت، عقل، خرد، دانایی، شناخت، علم، فرهنگ، فضل و معرفت داشته و در مقابل معانی واژگانی همچون جهل، نادانی، بیاطلاعی، بیخبری، حماقت و بیعلمی قرار گرفته است.
دانش، با سه مفهوم داده» (Data)، اطلاعات» (Information) و بصیرت» (Wisdom) قابل تعریف است؛ لذا برای توضیح خود دانش، این مفاهیم نیز بایستی مورد بررسی قرار گرفته شوند.
سخن برخی بزرگان، پیرامون دانش
امام علی(ع) – حکمت 284 – دانش، نابود کنندهی عذرها:
دانش، راه عذر تراشى را بر بهانه جويان بسته است.
امام علی (ع) – حكمت 208 – از خودسازی تا کسب دانش به واسطهی آگاهی و فهم:
كسى كه از خود حساب كشد، سودى مى برد؛
و آنكه از خود غفلت كند، زيان مى بيند؛ و كسى كه از خدا بترسد، ايمن باشد؛ و كسى كه عبرت آموزد، اگاهى يابد؛ و آنكه آگاهى يابد، مى فهمد؛ و آنكه بفهمد، دانش آموخته است!
امام علی (ع) – حكمت 205 – گنجایش دانش:
هر ظرفى با ريختن چيزى در آن پر مى شود؛
جز ظرف دانش! كه هر چه در آن جاى دهى، وسعتش بيشتر مى شود!
امام علی (ع) – حكمت 92: والاترین دانش:
بى ارزش ترين دانش، دانشى است كه بر سر زبان است، و برترين آن، دانشی است كه در اعضا و جوارح آشكار است.
ابن سینا – تفاوت آموختن دانش و عمل:
هرکه دنیا خواهد، دانش آموزد
و هرکه آخرت خواهد، در عمل کوشد
Thomas Henry Huxley:
هدف بزرگ در زندگی دانش نیست، عمل است.
داده و اطلاعات
همهی ما، دادههایی را از محیط اطراف خود دریافت میکنیم. دادهها، اعداد، کلمات، حروف و موارد این چنینی هستند؛ که به خودی خود، معنا و مفهوم خاصی ندارند؛ اما زمانی که بدانیم هرکدام از این دادهها، بیانگر چه چیز یا چهچیزهایی میباشند، آن موقع اطلاعاتی به دست آوردهایم. لذا دادهها، مواردی خام بوده و زمانی که زمینهی مربوط به آنها مشخص گردد، این تبدیل به اطلاعات خواهد شد. جلوتر مثالهایی خواهیم داشت.
پس دانش چیست؟!
اگر بتوان الگوهای موجود در این اطلاعات را درک کرد، دانشی به دست خواهد آمد! اما این به چه معناست؟!
تصور کنید در یک کلاس درسی حضور داریم. استاد اعدادی را برروی تخته مینویسد؛ بنابراین دادههایی را در اختیار داریم؛ که البته هنوز چیستی آنها را نمیدانیم و معنی خاصی برایمان ندارند. سپس استاد، به ما توضیح میدهد که این اعداد هرکدام نمایانگر چه چیزهایی هستند. مثلا تعداد مرگ و میر ویروس کرونا، تعداد بهبود یافتگان و تعداد مواردی که همچنان مبتلا هستند. بنابراین اکنون علاوهبر دادهها، اطلاعاتی نیز در اختیار داریم. اما زمانیکه بیاییم و برفرض بگوییم که مثلا تعداد مرگ و میر از تعداد مبتلایان زیاد است، آن موقع دانشی به دست خواهیم آورد! البته یک دانش اشتباه؛ چون تعداد مرگ و میر که نمیتواند از تعداد مبتلایان بیشتر باشد؛ اما خب، دانشی است که بهدست آوردیم و اشتباه و درست بودن آن فعلا برایمان مهم نیست. یا فرض کنید که الگویی به دست آورده و بگوییم از آنجایی که در چند روز گذشته، فلان تعداد مبتلا شدهاند، پس تعداد مبتلایان رو به نزول بوده و با این حساب، مرگ و میر نیز کاهش پیدا میکند (ان شا الله).
بصیرت
در مورد داده و اطلاعات حرف زدیم و از روی آن دو فهمیدیم که دانش چیست؛ اما مفهوم دیگری که در ابتدا گفته شد را از قلم انداختیم! بصیرت!
گفته شد که درک الگوهای موجود در اطلاعات، همان دانش است. حالا اگر بتوانیم الگوهای بیشتری را به دست آورده و بهعبارتی، دانشی که داریم زیاد شود، میتوانیم اصول و قواعد کلیتری را نیز پیدا کنیم و بهعبارتی، درکمان بالا برود. مثلا در مورد همان ویروس کرونا، بگوییم که اگر فلان و بهمان شود، تعداد مرگ و میرها بالاتر خواهد رفت و یک سری الگوهایی بین اطلاعات و این مرگ و میرها کشف کنیم و بگوییم که برفرض، منشاء این ویروس از خفاش نبوده و یک عملیات بیوتروریسم و از این مسائل است. در چنین شرایطی، ما نسبت به موضوع مورد نظر، بصیرت پیدا کردهایم.
یک مثال کاملتر
اجازه دهید تا یک مثال کاملتری برای مفاهیم گفته شده در بالا داشته باشیم.
اعداد 100,000 و 15 را در نظر بگیرید. این اعداد، دادههایی هستند که طبیعتا به خودی خود، معنی خاصی ندارند؛ چون در هیچ زمینهی خاصی قرار نگرفتند و فقط در همین حد میدانیم که عدد فلان از بهمان بزرگتر است.
حالا فرض کنید که یک حساب بانکی افتتاح کردهایم. بنابراین یک زمینهای برای این دادهها خلق شده است و دادههایی که گفته شد، در این زمینهی بانکداری، معنادار خواهند شد. مثلا میتوانیم بگوییم که 100,000 تومان ماندهی حساب و یا 15 درصد نرخ سود حساب میباشد. بنابراین اطلاعاتی در اختیار داریم.
در ادامه، میگوییم از آنجایی که بانک سالانه به ما 15 درصد سود میدهد، لذا اگر 100,000 تومان پول در حساب داشته باشیم، بنابراین پایان سال، دارایی ما 115,000 تومان خواهد شد. پس یک الگویی را درک کردیم و حالا چیزی میدانیم و این دانسته، همان دانش ماست. میتوانیم بفهمیم این سود در طول زمان چگونه تغییر میکند و به چه نتیجهای میرسد. اگر پول بیشتری به حساب واریز کنیم، سود بیشتری خواهیم گرفت و اگر پول از حساب برداشت کنیم، سودمان کمتر خواهد شد. تمامی اینها، دانشی هستند که ما نسبت به این دادهها و اطلاعات داریم.
اما حالا که میدانیم بانک چگونه کار میکند؛ بهره بانکی چیست؛ اطلاعاتی در مورد بازار سهام و این موارد داریم؛ در نتیجه درکی از سیستم مالی بهدست آوردهایم و کمی ریاضیات نیز بلد هستیم. وقتی همهی اینهارا کنار هم قرار دهیم، به یک سری اصول مشترکی در تمامی اجزاء دست مییابیم؛ که همهی سیستمهای مالی و اقتصادی، از این اصول تبعیت میکنند. لذا ما صاحب بصیرت شدهایم؛ بصیرت اقتصادی! و حتی شاید بتوانیم با بصیرتی که داریم، نظریات اقتصادی نیز ارائه دهیم.
بین آگاهی از دوچرخه سواری و تسلط و تجربه فرق زیادی وجود دارد.
علم و دانش
از آنجایی که این دو واژه، معمولا با یکدیگر استفاده میشوند؛ لازم است که توضیحی نیز در این زمینه داشته باشیم.
به شخصه معتقد هستم که هیچ واژهای، بهطور 100 درصد هممعنی واژهی دیگری نبوده و حداقلترین چیزی که میتوان گفت بین آن دو واژه فرق دارد، احساسی است که از هرکدام به ما دست میدهد. حتی یک واژه به تنهایی با توجه به شیوه و فن بیانی که دارد، معانی مختلفی پیدا میکند؛ حال چه برسد به آنکه کلا یک واژهی دیگری باشد. لذا نمیتوان گفت که علم و دانش، هردو یک معنا دارند.
علم، شیوهی فهم و کسب معلومات است. در بالا گفته شد که اگر بتوان الگوهایی را کسب کرد، دانش به دست آمده است؛ اما روشی که این الگوها را به دست میآوریم چه چیزی است؟! در واقع این روش یا روشها، همان علم هستند! برفرض در مثال کرونایی که زده شد، مثلا گفته میشود که تعداد مرگ و میر از تعداد بهبودیافتگان کمتر است؛ فلذا این دانش از روی علم ریاضیات ما به دست میآید؛ که در نتیجه میتوان گفت که علم، برای تصرف یک دانش، شیوههایی را ارائه میدهد.
پس در یک جمعبندی نهایی، میتوان گفت که دانش مجموعهای از باورها، مهارتها، قابلیتها، دیدگاهها و ارزشهای فردی و سازمانی میباشد؛ که در نتیجه، دانش هر فرد یا سازمانی، منحصر به همان فرد یا همان سازمان خواهد بود. اما یک فرمول ریاضی، در هر جای دنیا و برای هر فرد و سازمانی، میتواند ثابت باشد و این علم است.
به عبارتی، شاید بتوان گفت که علم و دانش، ماهیت یکسانی دارند و فقط جایگاهشان متفاوت بوده و دانش کسب شده، ظرفیت این را دارد که بهصورت علم تعریف شود؛ لذا هر علمی در ابتدا دانشی بود که کشف شده است؛ مثلا یک فرمول ریاضی که در بالا گفته شد. از این رو میتوان گفت که علم نیز دانش است اما هر دانشی اما علم نیست.
نکتههمچنین لازم به ذکر است که گفته شود معنای کلمهی عربی علم و معادل فارسی آن یعنی دانش، همانند واژهی فیلسوف و فلسفه، طی تاریخ تغییر پیدا کرده و باعث سردرگمیها و کجفهمیها و بدفهمیهای بسیاری شده است. این را میتوان در آیات ابتدای اسلایدها نیز مشاهده کرد؛ که در آیه علم بهکار رفته و در معنای آن دانش.
انواع دانش
دانش انسانی را میتوان به دو دستهی کلی تقسیم کرد: دانش صریح» (Explicit knowledge) و دانش ضمنی» (Tacit Knowledge).
دانش صریح
صریح به معنای آشکار، اشاره به دانشی دارد که امکان نوشتن و ثبت آن بهسادگی ممکن بوده و از این رو، بهآسانی قابل انتقال به دیگران است. هر مطلبی در کتابها، مقالات، سایتها و … که یافت میشود، دانش صریح به حساب میآید؛ که در واقع، خارج از ذهن انسانها نوشته و ثبت شده است. البته در عصر حاظر، بسیاری از دانشها نیز بهصورت دیجیتالی ثبت شدهاند.
دانش ضمنی
ضمنی به معنای پنهانی؛ که برخلاف دانش صریح، نمیتوان آن را بهراحتی ساختاربندی کرد؛ و در واقع، نوشتن و ثبت آن بسیار دشوار و شاید غیرممکن باشد. این دانش، ریشه در درون افراد داشته و عبارت از هر چیزیست که در ذهن انسان ذخیره شده است. این دانش، بهواسطهی مطالعه و در اثر تجربههای در طول زندگی، مهارتها و هوشیاری خود شخص، در ذهن او بهوجود میآید. بهترین روش انتقال این دانش، انتقال فرد به فرد و شفاهی است.
مثلا مربی گیتار، در کنار آموزش دانش صریح (مثل نوتها و مبانی موسیقی)، تجارب خود در گیتار زنی را نیز به ما انتقال میدهد. تجاربی که نوشتن و بیان کردن آنها سخت و یا غیرممکن است.
یک نوازنده نمیتواند تمام تجربههای شخصی خود را از طریق نوشتن به دیگران منتقل کند.
به بیان دیگر، دانش ضمنی در ناخودآگاه انسانها ذخیره میشود. انتقال دانشی که در ناخودآگاه انسان وجود دارد، سخت و در مواردی غیر ممکن است.
مثالفرض کنید به کشور سوئیس سفر کردهاید. هنگامی که باز میگردید، در گیت فرودگاه، افسر کنترل از شما میپرسد: آیا ساعت مچی شما ساخت سوئیس است؟” جواب میدهید خیر، ژاپنی است. او دلیل آن را میپرسد و شما میگویید: ساعتهای سوئیسی گران هستند. سپس گذرنامهی شما را مُهر میزند و به راهتان ادامه میدهید.”
نکته چنین مکالماتی در این است که افسر کنترل، به واسطهی تجارب گوناگون و برهمکنشهایی که با مسافران داشته است، میتواند به صورت ناخودآگاه و صرفا با توجه به لحن، حالت چهره و زبان بدن، اطلاعات لازم را در مورد هرکدام از افراد به دست آورد. سپس در صورتی که با فرد مشکوکی روبهرو شد، میتواند با همین سوالات پیش پا افتاده، مانع از ورود او شود. اما اگر از او بپرسید که چگونه به فردی خاص مظنون شده، احتمالا خود او هم نمیتواند توضیح دهد. زیرا این دانشی است که در ناخودآگاه وی جای دارد.
افراد صرفا میتوانند به واسطهی تجارب شخصی، این دانش را کسب کنند. دانش ناخودآگاه چندان قابل انتقال نیست. زیرا معمولا خود فرد هم دقیقا نمیداند که چگونه آن را یاد گرفته است و یا چگونه میتواند چنین تشخیصهایی را انجام دهد.
چالش دانش
دانش، از مهمترین داراییهای هر سازمانی است؛ اما سازمانهای کمی وجود دارند، که بتوانند از این دارایی، به نحو چشمگیر و بهینهای استفاده کنند. دانش سازمانی را میتوان به دو دستهی دانش مرکزی» (Core Knowledge) و دانش توانا کننده» (Enabling Knowledge) تقسیم کرد.
دانش مرکزی
در هر سازمانی و متناسب با نوع فعالیت آن سازمان، یک یا چند حوزه از دانش، مهمتر از بقیهی موارد هستند. به این نوع از دانش که برای دستیابی به اهداف سازمان ضروری هستند، دانش مرکزی گفته میشود.
برای مثال در شرکت نفت، دانش مهندسی نفت، معدن و زمینشناسی، از بقیه مهمتر هستند. همچنین لازم به ذکر است که دانش مرکزی، در درون سازمان باقی مانده و مدیریت میشود؛ و همانجا توسعه داده شده و رشد پیدا میکند.
دانش تواناکننده
دانش مرکزی، به تنهایی نمیتواند سازمان را در حالت کارا و رقابتی نگهدارد. فلذا، دانش دیگری برای عملکرد بهینهی سازمان لازم است؛ که به آن، دانش تواناکننده گفته میشود.
دانش تواناکننده، در ترکیب با دانش مرکزی، به تولید محصولات، خدمات و فرآیندهای جدید منجر میشود. همچنین ومی ندارد که دانش تواناکننده، از درون همان سازمان باشد؛ بلکه میتواند آن دانش را از منابع خارج از سازمان هم بدست آورد. اما چگونه؟!
برای مثال، گوگل یک شرکت نرمافزاری و موتور جستجوی اینترنتی است. این شرکت، زمانی که بخواهد گوشی پیکسل را عرضه کند، ومی ندارد که بخشی از فعالیتهای خود را به توسعهی کارخانههای تولید گوشی اختصاص دهد؛ بلکه از دانش شرکتهای دیگری، همچون HTC و LG بهره گرفته و محصول خود را تولید میکند. در نتیجه، دانش مربوط به تولید گوشی تلفن همراه، برای گوگل یک دانش تواناکننده به حساب میآید.
اما برای مثال، زمانی که گوگل بخواهد الگوریتمهای موتور جستجوی خود را بهبود بخشد، درون همان سازمان خود، افرادی را برای انجام این کار برمیگزیند؛ و این کار را به افراد خارج از سازمان یا شرکتهای دیگر واگذار نمیکند. چراکه دانش موتور جستجوی اینترنتی، برای خود گوگل بوده و برای آن، یک دانش مرکزی به حساب میآید.
یا حتی شرکتی مثل اپل، ااما قرار نیست امنیت سرورهایش توسط خود سازمان تامین شود و احتمالا توسط یک شرکت امنیتی این کار انجام میگیرد.
و اما چالش چیست؟!
در هر سازمانی، افراد متخصصی هم در حوزهی دانش مرکزی و هم در حوزهی مربوط به دانش تواناکننده وجود دارند. سازمان، به این افراد نیاز داشته و بخشهایی از دانش سازمان، در داخل و بهصورت صریح در اسناد و بخشهای دیگری از آن نیز بهصورت ضمنی در ذهن این افراد وجود دارد. اما مشکل چیست؟! مشکل این است که مدیریت سازمان، نمیداند که چه کسی، چه چیزی بلد است!!
ما نمیدانیم دیگران چه چیزهایی میدانند.
تعداد کمی از مدیریان سازمانها میدانند که چه افرادی، چه بخشی از دانش مرکزی و توانا کننده را در اختیار داشته و چگونه میتوان آن را در کل سازمان به اشتراک گذاشت. اما فرآیند مدیریت دانش، چیزی است که به حل این مسئله در سازمانها میپردازد.
تاریخچهی مدیریت دانش
منازعه با مفهوم دانش، به قدمت تاریخ تفکر انسان بوده و لذا حرف زدن دربارهی تاریخچهی مدیریت دانش، بحث زمانبری میباشد؛ بایستی از 5 هزار سال قبل که مردم مساپتامیا» (Mesopotamia همان عراق کنونی)، بعضی از لوحهای مربوط به ثبت قراردادهای قانونی و … را گم کردند، صحبت شود تا به آینده برسد؛ اما اینجا قصد داریم تا از زمانی حرف بزنیم که این موضوع، بهطور جدی در دنیای کنونی مطرح گردید.
در سال 1979، یک حسابدار سوئدی به نام کارل اریک سیوبی (Karl-Erik Sveiby)، که بعدها بهعنوان یکی از بنیانگذاران علم مدیریت دانش معرفی شد، متوجه میشود که ارزش دفتری یکی از شعبههای معروف سازمانی که او در آن کار میکرد، خیلی کمتر از ارزش واقعی سازمان بوده و در واقع، ارزش بازاری و واقعی سازمان، بایستی بیشتر از آن باشد.
ارزش دفتری، یعنی برای مثال ساختمانی به ارزش 20 میلیارد وجود دارد؛ که بههمراه میز، صندلی، تجهیزات و این مدل چیزها با ارزش 50 میلیاردی، نهایا کل ارزش سازمان 70 میلیارد در نظر گرفته میشود. و اریک نیز متوجه شد که ترازنمههای مالی شرکتی که در آن کار میکرد، فقط ارزش داراییهای فیزیکی آن که شامل چند میز تحریر و چند ماشین تحریر بودند را نمایش میداد! ولکن این ارزش، در واقع شایستگی کارکنان سازمان و چیزی که جمع کارمندان سازمان به عنوان یک فکر و مغز جمعی تشکیل میدادند را نشان نمیداد. پس اریک فهمید که بایستی چیز دیگری را هم ثبت کنند؛ که در این ترامهها ثبت نمیشد. سیوبی این یافته را تحت عنوان دارایی فکری و دارایی غیرملموس معرفی کرده و آنها را در کنار داراییهای ملموس قرار دارد.
بعد از این، به سرعت نوشتهها، سیمنارها و موارد دیگر در این زیمینه رشد یافته و این موضوع، بهطور جدی در دستور کار دانشمندان علم مدیریت و مدیران سازمانهای بزرگ قرار گرفت.
فعالیتهای سیوبی و بعد از آن بکمن، نوناکا، ویگ و …، باعث گردید توجه صنعتگران و عالمان علوم صنعتی، به سرمایهای بس عظیم، یعنی سرمایهای که با وجود تولید اکثریت ارزش افزوده کالا، کمتر مورد مدیریت، ساماندهی و برنامهریزی افزایشی قرار میگرفت، جلب شود.
بعدا در مقالات دیگری، به تاریخچهی مدیریت دانش بهطور مفصلتری خواهیم پرداخت.
سیر صعودی مفهوم مدیریت دانش (حسنزاده و همکاران، ۱۳۹۱)
نخستین تلاشها در راستای مدیریت دانش (مدیریت دانش-دکتر عباس افرازه)
مدیریت دانش چیست؟!
بالاخره بعد از مباحث زیادی که مطرح شد، اکنون زمان آن فرا رسیده است تا ببینیم که به راستی مدیریت دانش چیست؟!
به نقل از ویکیپدیا، مدیریت دانش یا Knowledge Mangmant که به اختصار به آن KM نیز گفته میشود، به معنی در دسترس قرار دادن نظاممند اطلاعات و اندوختههای علمی، بهطوری که موقع نیاز، در اختیار اشخاص نیازمند قرار بگیرد؛ تا آنها بتوانند کار روزمرهی خود را با بازدهی بیشتر و موثرتری انجام دهند.
میتوان گفت که مدیریت دانش، یعنی مدیریت فعالیتهای دانشی، با تمرکز برروی اهداف و راهبردهایی که آنها را بهبود بخشد. یعنی مدیریت اذهان و مستندات. همچنین اشتراک دانش، جزء مدیریت دانش نیست؛ بلکه موضوع مدیریت دانش بوده و نقش مدیریت دانش، بهبود اشتراک دانش است؛ نه انجام آن.
از طرفی، مدیریت دانش در تلاش است تا دانش ضمنی را به دانش صریح تبدیل کرده و آن را در سازمان به اشتراک بگذارد. همچنین مدیریت دانش، فرآیندی است که سازمانها به واسطهی آن، از داراییهای معنوی و علمی خود، ارزش تولید میکنند.
مدیریت دانش، مدیریت طیف وسیعی از فعالیتهایی میباشد که برای مبادله، خلق و یا ارتقای سرمایههای فکری در سطح کلان، به کار میرود. مدیریت دانش، طراحی هوشمندانهی فرآیندها، ابزار، ساختار و …، به قصد افزایش نوسازی، اشتراک و یا بهبود استفاده از دانش است.
و در نهایت با این تعاریف، میتوان گفت که مدیریت دانش، به فرآیند تشخیص، دستیابی، توزیع و نگهداری دانش ضروری، برای فعالیت سازمان گفته میشود.
البته اگر مدیریت دانش را بهصورت گستردهتری در نظر بگیریم، تعاریف بیشتری را نیز میتوان به آن نسبت داد.
نکتهلازم به ذکر است که گفته شود، مدیریت نتیجهمحور، متمرکز بر داشتن دانش مناسب در مکان، زمان و ساختار درست بوده و مدیریت فرآیند محور نیز، متمرکز بر تشخیص، تولید، جمعآوری، اشتراکگذاری و استفاده از دانش است.
چرا باید دانش را مدیریت کنیم؟!
سوال خوبی است؛ که دلایل زیادی نیز برای آن وجود داشته و تا به اینجا نیز مواردی را در توضیحات بالا مطرح کردیم؛ اما اجازه دهید تا مهمترین دلایل این موضوع را جمعبندی کنیم:
- رقابتی بودن بازارها و افزایش دانش
امروزه بازارها شدیدا رقابتی بوده و آهنگ ابداعات و اختراعات زیادی وجود دارد. حال در این میان، دانش خلق شده نیز همواره در حال افزایش است. در نتیجه برای حفظ توان رقابتی، بایستی دانش تولید شده را به نحوی مدیریت و استفاده کرد. - رشد اتوماسیون و کم شدن تعداد کارمندان سازمانها و همچنین بازنشستگی افراد
به دلیل افزایش اتوماسیون در صنایع مختلف، تعداد کارکنان سازمانها کمتر شده و از طرفی، برخی از اشخاص نیز به دلایل مختلفی بازنشته میشوند. فلذا، خروج افراد از سازمان، به معنای خروج دانش ضمنی آنها بوده و در نتیجه، منجر به از دست رفتن بخشی از دارایهایی سازمان میشود. اما مدیریت دانش، این امکان را فراهم میکند تا دانش و تجربهی آن افراد، به نحو بهینهای به دیگران منتقل شود و در صورت امکان نیز به دانش صریح تبدیل گردد. - رقابت شدید و کمبود مدت زمان موجو برای کسب تجربه
به دلیل رقابت شدید، مدت زمان موجود جهت کسب تجربه و دانش، کاهش یافته و در نتیجه بایستی راهی برای انتقال دانستههای افراد به دیگران ایجاد گردد. - تغییرات استراتژی سازمانی
میتوان گفت که تغییرات استراتژی یک سازمان، ممکن است باعث از دست رفتن بخشی از دانش سازمان در یک حوزه گردد.
اما مدیریت دانش چیزیست که مارا در حل هرکدام از این مسائل مطرح شده، کمک خواهد کرد.
جنبههای مدیریت دانش
مدیریت دانش، دوجنبهی اصلی دارد:
- مدیریت اطلاعات
- مدیریت افراد
هردوی اینها نیز برای رفع دو دغدغهی اصلی ایجاد یک سازمان خلاق» و تولید سود فراتر از انتظارات اولیه» ایجاد شدهاند.
مدیریت اطلاعات
مدیریت اطلاعات، به مدیریت دانش صریح در سازمان گفته میشود؛ که این جنبه از مدیریت دانش، در واقع بر تولید، ثبت و انتشار دانش صریح در سازمان نظارت دارد. همچنین پس از آنکه مدیریان متوجه شدند که اطلاعات برای حفظ توان رقابتی شرکت منبع مهم است، روشها و الگوهایی را برای مدیریت اطلاعات تدوین کردند؛ که در ادامهی این فعالیتها، مفاهیمی همچون تحلیل اطلاعات (Information Analysis) و طرحریزی اطلاعات (Information Planning) و ابزارهایی برای این کار پدید آمدند.
مدیریت افراد
جنبهی دیگر مدیریت دانش نیز مدیریت افراد است؛ که این جنبه، ناظر بر مدیریت دانش ضمنی میباشد. مدیریت افراد، مستم مدیریت دانشی است که افراد با مجموعهی پیچیدهای از مهارتها و تواناییها دارند؛ و آنها را در فرآیندهای سازمانی بهکار میگیرند.
افراد مسن گنجینههای علم و تجربه هستند.
بدیهی است که افراد مسن، گنجیههای علم و تجربه بوده و این افراد، بخشی از دانش سازمان را بهصورت ضمنی دارا هستند. حالا اگر بتوان در مدیریت این افراد موفق شد، میتوان دانشهای جدیدی که به تنهایی با مدیریت اطلاعات ممکن نبود را نیز خلق کرد.
مومات مدیریت دانش
برای آنکه بتان مدیریت دانش را بهطور کامل اجرا کرد، بایستی درک درستی از ملوزمات آن داشت. مدیریت دانش چهار اام اساسی دارد:
- مدیریت همه سطوح سازمانی
- زیرساخت
- افراد و فرهنگ
- ایجاد سیستم مدیریت محتوا
مدیریت همه سطوح سازمانی
مهمترین جزء مدیریت دانش، تعهد در اجرای آن در تمامی سطوح سازمان، از مدیران ارشد گرفته تا پایینترین ردهها میباشد. این تعهد، برای موفقیت هر سیستم مدیریت دانشی ضروری بوده و همچنین بایستی رفتارهایی را که باعث توسعه و گسترش دانش افراد در سازمان میشوند را تشویق نمود.
برای شروع، مدیریان رده بالا میتوانند شخصا با آموزش و ارنتقال دانش و تجربهی خود به دیگران، آغازگر این مسیر باشند. همچنین بهترین راه برای ارتقا مدیریت دانش و تبیین اهمیت استراتژیک آن، ارائهی مثالهایی از رفتار ایدهآل و برهمکنش با تمام اجزای سازمان است.
از طرفی، برای مدیریت دانش، بایستی ساختارهای مالی، فنی و انسان ایجاد شوند؛ که یک راه برای انجام این کار، ایجاد دپارتمان مدیریت دانش و تعیین مدیر دانش (Chief Knowledge Officer) در سازمان میباشد. وظایف این دپارتمان، شامل توسعهی فناوریهای مدیریت دانش، جمعآوری، طبقهبندی و نظارت بر استفاده از دانش سازمان میباشد.
زیرساخت
تمامی سیستمهای مدیریت دانش، نیازمند سطح خاصی از فناوری و زیرساخت هستد.
از آنجایی که فرآیندهای سازمانی و تجاری، روز به روز پیچیدهتر میشوند؛ جهت مدیریت دانش، بایستی ابزارهای مناسبی برای توزیع اطلاعات در سازمان و ایجاد ارتباط بین افراد وجود داشته باشند. برای مثال، ایجاد یک فروم (انجمن یا تالار گفتگوی) اینترنتی برای افراد سازمان، ابزاری مفید بوده و در این تالار گفتگو، موضوعات مختلفی دستهبندی میشوند؛ سپس اشخاص میتوانند در آنجا، سوالات خود را پرسیده و متخصصین و افراد دیگری که قبلا به نحوی با همان سوالات و مشکلات درگیر بودند، پاسخهای مناسبی را بدهند. همچنین این تالارها، میتوانند ابزاری برای ارتباط مستقیم تمامی افراد سازمان با متخصصین و مدیران نیز باشند.
هرچه بیشتر از این تالار گفتگو استفاده شود، موضوعات و مسائل بیشتری پوشش داده شده و بعد از مدتی میتوان با کمی جستجو در آن، پاسخ بسیاری از سوالات را پیدا کرد. در این زمینه نیز یکی از بهترین نمونههایی که وجود دارد، وبسایت StackOverFlow میباشد؛ که مختص جامعهی توسعهدهندگان بوده و سوالات مربوط به فناوری و برنامهنویسی در آن مطرح میشوند. سپس کسانی که در این جوزههای مطرح شده تخصص داشته و یا با موارد مشابه آن درگیر بودهاند و در کل به هر نحوی دانشی در اختیار دارند، پاسخ آن سوالات را میدهند. اکثر توسعهدهندگان نیز با جستجو در اینترنت، جواب مشکلات خود در زمینهی برنامهنویسی را از همین وبسایت پیدا کرده و گاهی نیز در آن، سوالاتی را پرسیده و پاسخی دریافت میکنند. در این وبسایت نیز پاسخها امتیاز بندی شده و قوانینی برای جلوگیری از گمراه و سردرگم شدن کاربر وجود دارند.
افراد و فرهنگ
گرچه در بالا گفته شد که مهمترین جزء مدیریت دانش، مدیریت همهی سطوح سازمانی میباشد؛ اما بحثهای زیادی پیرامون این مطلب وجود دارد؛ و بهنظر برخی از تحلیلگران، فناوری مهمترین جزء مدیریت دانش بوده وبرخی دیگر نیز، افراد را مهمترین جزء میدانند.
هردوی این اجزاء، جهت موفقیت سیستم مدیریت دانش مهم هستند؛ اما موفقیت یک سیستم مدیریت دانشی، به فاکتورهای فراوانی بستگی دارد و یکی از مهمترین این فاکتورها، مدیریت موثر افراد و فرهنگ سازمان است.
به اشتراکگذاری دانش ضمنی با دیگران، جهت موفقیت یک سیستم مدیریت دانش ضروری است. از این رو، در مدیریت دانش نه تنها منابعِ فرآیندها بایستی مورد توجه قرار گیرند، همچنین افرادی که این دانش را خلق میکنند نیز بایستی لحاظ شوند. حالا برای آنکه افراد و فرهنگ سازمانی بهصورت موثر مدیریت شود، ممکن است لازم شود که ساختار سازمانی را بهصورت باز تعریف کرده و فرهنگ سازمانی را مهندسی کنیم و همچنین اقداماتی در حوزهی منابع انسانی سازمان انجام دهیم.
ایجاد سیستم مدیریت محتوا
سیستمهای مدیریت محتوا، دربرگیرندهی داراییهای اطلاعاتی سازمان هستند؛ که جهت تولید و مدیریت اطلاعات دیجیتال استفاده میگردند. حال این سیستم مدیریت محتوا میتواند ابزارهایی برای به اشتراکگذاری مقالات و نظرات افراد باشد؛ و همچنین سیستم مدیریت محتوا، بایستی ابزارهای مناسبی را برای مدیریت، طبقهبندی و جمعآوری و جستجوی اطلاعات و تحلیل آنها در تالارهای گفتگوی آنلاین، در اختیار قرار دهد.
مدیریت دانش، نفع همگانی
تمرکز اصلی مدیریت دانش در سازمان، ایجاد یک ارتباط مناسب بین افراد سازمان، برای انتشار دانش و تجربه آنها با یکدیگر است. وجود این بستر، ارتباط بخشهای گوناگون سازمان را با یکدیگر تسریع میبخشد.
مثلا وجود ارتباط بین مدیریت طراحی محصولات، بخش پشتیبانی مشتریان و فروشندهها، میتواند تصویر بهتری برای تولید محصول مناسبتر را در آینده فراهم آورد. ارتباط مدیران و متخصصین با تمامی کارکنان، باعث ایجاد درک متقابل بین آنها میشود. تمامی این نکات، میتوانند بهتنهایی بازدهی کاری سازمان و افراد را بالا ببرند. هر چه سازمان بزرگتر باشد، وجود یک سیستم مدیریت دانش ضروریتر خواهد بود.
نوشته مدیریت دانش چییست؟! اولین بار در فول کده پدیدار شد.
منبع
آگهي اريگان
درباره این سایت